نويسنده: محمد صفر جبرئيلي





 

ابوالفتح کرانجکي (1)(...-449 ق)

محمد بن علي بن عثمان کراجکي ( م 449 هـ )، دانشمندي ذوفنون است که در فقه، حديث و کلام، صاحب نظر و داراي تأليف بوده است (2) بيشترين استفاده را از درس شيخ مفيد و سيد مرتضي برده (3) و آثار کلامي متعددي نيز تأليف کرده است. (4) آنچه که اکنون چاپ و منتشر شده و در دسترس است، کنز الفوائد است. (5) اين کتاب کشکولي است علمي که شامل موضوع هاي کلامي - فلسفي، ادبي، فقهي و تفسيري و روايي است. التعجب من اغلاط العامه في مسألة الامامة (6) و الاتسبصار في النص علي الائمه الاطهار (7) او نيز در دسترس است.

روش عقل گرايي

او عقل گرا است و براي عقل جايگاه ويژه اي قائل است. (8) وي ضمن نقل روايت هاي متعدد (9) دباره عقل و اهميت آن، از جمله از امام صادق (عليه السلام) نقل مي کند که فرموده است:
العقل دليل المؤمن. (10)
او نخستين کسي است که عقل را در کنار قرآن، سنت و اجماع منبع مي داند. (11) اما آن را کافي ندانسته است و استقلال آن را قبول ندارد. او در پاسخ براهمه، ضمن اعتراف به قبول نقش عقل، به نيازمندي آن به شرع تأکيد دارد. (12) و حتي در شکر منعم که همگي بر عقلي بودن آن معترفند مي گويد:
عقل اصل شکر منعم را مي فهمد اما چگونگي آن و اينکه منعم چه نوعي از انواع مختلف شکر را اراده کرده است توان دسترسي به آن را ندارد. (13)
البته او در عقل گرايي، به اندازه سيد مرتضي پيش نمي رود و مکرر بر نيازمندي عقل به سمع تأکيد مي ورزد. او ضمن تقسيم امور در نگاه عقل به واجب، جايز و ممتنع، مکرر بر نيازمندي عقل به سمع تأکيد مي ورزد. او ضمن تقسيم امور در نگاه عقل به واجب، جايز و ممتنع، مکرر تأکيد مي کند که عقل در همه آن امور نيازمند «سمع» است. (14)

جايگاه تأويل در انديشه او

او بر اساس روش عقل گرايي، «تأويل» را نيز قبول داشته و بدان ملتزم است. به نظر او هر يکازآيات قرآن که ظهور در تشبيه يا موهم جبر و ... باشد نبايد بر ظاهر حمل شود، بلکه با معناي موافق با عقل تأويل خواهند شد. (15) البته او تأويل افراطي، مطلق و بدون ملاک و معيار صحيح را قبول ندارد، بلکه معتقد است که آيات متشابه داراي تأويلي سازگار با عقل و آيات محکم قرآن است.(16)

نفي و رد معتزله و تفکر اعتزال

او بر خلاف سيد مرتضي که به اقوال معتزله - به ويژه معتزله بصره - استناد مي کرد و در مواردي ديدگاه هاي نزديک به آنان داشت، شديداً با تفکر معتزله در تضاد است و از آراي آن ها به اغلاط تعبير مي کند (17) و برخي از آن ها را جنايت در حق اسلام دانسته که ملحدان بدان ها استناد کرده و اعتقاد ورزيده اند (18) و روايت هايي در ذمّ آن ها وارد مي داند. از جمله اينکه امام صادق (عليه السلام) فرموده است:
لعن الله المعتزله ارادت ان توحّد فالحدت و رامت ان ترفع التشبيه فاثبتت. (19)

اعجاز قرآن

چنانکه گفته شد او بر خلاف دو استادش، شيخ مفيد و سيد مرتضي و همدرسش ابوصلاح حلبي، اعجاز قرآن را به فصاحت و نظم خارق العاده آن مي داند. (20)

گستره امامت ائمه

او با اينکه تعريف مدوني از امامت اراده نکرده، اما به مناسبتي که از ضرورت و وجوب وجود امام سخن گفته است، ازآن به رياست در دين و دنيا تعبير مي کند. (21)

پي‌نوشت‌ها:

1- جهت اطلاع بيشتر ر.ک: مقدمه عبدالله نعمه بر کنز الفوائد، ج1، صص7-25، طبقات المتکلمين، ج2،صص 244-246، فلاسفه شيعه، صص96-103.
2- ر.ک: «مکتبة العلامه الکراجکي»، تحقيق و استدراک، السيد عبدالعزيز الطباطبايي در مجله تراثنا، ش 43-44، صص 365-405 اصل اين اثر تأليف برخي از شاگردان نزديک کراجمي است که 85 اثر او معرفي شده و 24 اثر نيز مرحوم طباطبايي بر آن افزوده است. و طبقات المتکلمين، ج2، صص 245 و 246؛ فلاسفه شيعه، صص 100 و 101؛ کراجکي، کنزالفوائد، ج1، صص 19-25. ( مقدمه )
3- او بيشتر تحت تأثير شيخ مفيد است. در جاي جاي «کنز الفوائد» نام او با تعبير شيخنا به چشم مي خورد، علاوه بر آن رساله التذکرة في اصول الفقه و برخي از نوشته هاي ديگر او را با تلخيص يا تفصيل آورده است. او به احتمال زياد تحت تأثير استادش شيخ مفيد معتقد است ائمه (عليهم السلام) برخي شهيد و برخي نيز به مرگ طبيعي از دنيا رفته اند. همان، ج1، ص 245. ان منهم من قتل و منهم من قبض. در حاليکه از سيد مرتضي فقط چند مورد محدود نام برده و عباراتي را از او نقل کرده است. در بحث از اعجاز قرآن نيز اثباتاً و نفياً هيچ اشاره اي به نظريه صرفه سيد مرتضي نکرده است.
5- اين کتاب چند بار چاپ شده است که به تازگي در قم توسط «انتشارات دارالذخاير» بر اساس چاپ بيروت و با مقدمه علامه عبدالله نعمه در دو جزء چاپ و منتشر شده است.
6- فارس حسُّون کريم، التعجب من اغلاط العامة في مسألة الامامة تصحيح و تخريج، قم، دار الغدير، 1421، الاولي.
6- در دفتر دوم از ميراث حديثي شيعه با تصحيح و تحقيقمحمد اسلامي يزدي چاپ و منتشر شده است.
7- ر.ک: کراجکي، کنز الفوائد، ج1، صص 56، 57، 197-199، 218، 224، 242 و 252؛ ج2، صص 31، 34، 72 و 73.
8- ر.ک: همان، صص 56، 57 و 198-200.
9- ر.ک: همان، صص 56 و 199.
10- همان، صص 251 و 252. و يجب ان توخذ معالم الدين في الغيبة من ادلة العقل و کتاب الله عزوجل و الاخبار المتواتره عن رسول الله (صلي الله عليه و آله) و عن الائمه (عليهم السلام) و ما اجتمعت عليه الطائفه الامامية و اجماعها حجة.
11- همان، ص 224.
12- همان، ص 225. و لسنا نعلم بمبلغ عقولنا اي نوع يريده من تعظيمناله و شکرنا. هذا مع الممکن من لطف يکون في نوع من ذلک لنا لا يعلمه الا خالقنا.
13- همان، صص 224، 225 و 243. فعلم ان هذا مما لا غناء فيه عن طارق السمع...
14- ر.ک: همان، ص 243.
15- ر.ک: همان؛ ص 244. ... ان يعتقد في الجملة انها متشابهات و اتن لها تأويلاً ملائماً تشهد بما تشهد به العقول و الآيات المحکمات.
16- همان، صص 125، 126 و 249. و اعلم ان المعتزلة لها من الاغلاط القبيحه و الزلات الفضيحة ما يکثر تعداده.
17- الاستبصار في النص علي الائمه الاطهار، ميراث حديثي شيعه، دفتر دوم، ص 102... هذه جناية منها علي الاسلام و شبهة يتعلق بها اهل الالحاد....
18- کراجکي، کنزالفوائد، ج1، ص 126.
19- همان، ص 172. فمن ذلک عجز بلغاء العرب عن الاتيان بمثله في فصاحته و نظمه مع عليهم بان النبي (صلي الله عليه و آله) قد جعله عَلَماً علي صدقه و سماعهم للتحدي فيه علي ان يأتوا بسورة من مثله. هذا مع اجتهادهم في دفع ما أتي به (صلي الله عليه و آله) و توفّر دواعيهم الي ابطال امره و فَلِّ جمعه و استفراغ مقدورهم في اذيته.
20- همان، ص 326. ... لم يخلهم في کل زمان من رئيس يکون لهم و امام في الدين و الدنيا عليهم.

منبع مقاله :
جبرئيلي، محمد صفر؛ (1389)، سير تطور کلام شيعه، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول.